آمادگي و شايستگي فطري ايرانيان در پرتو اعجاز قرآن ، موجب گسترش دامنة تحقيقات بلاغي و ادبي گرديد و آثاري بس ارزنده و پايندار تقديم جهان ادب عرضه شد. تأليفات و ترجمههاي گرانبهاي عبدالله بن مُقَفَّعْ ( روزبه پسر دادويه ) از يكسو موجب شد تا آثار مهمي در ادب و تاريخ و داستانهاي ملي و امثال و حكم ايراني به عربي ترجمه شود و فرهنگ ايراني به شيوايي گسترش يابد، و از دگرسو ، آشنايي ايرانيان و مسلمان با علوم ادبي يوناني و سرياني و مباحث شعري و بلاغي آنها ، از جمله ديدگاههاي ارسطو و پيروانش در مسائل خطابي و شعري، استفادة تحقيقات ادبي را تنوع و گسترش بخشيد؛ چنانكه ايرانيان در شاخههاي گوناگون ادب و تحقيق و تأليف پرداختند.
در علم نحو كه در آغاز منحصر به اعراب و دگرگوني اواخر كلمات بود، تأليفات متعدد، اين دانش را شكوفايي و بسط داد و نويسندگان و دانشمندان ايراني به كار شدند، از جمله : ابوعمروبن العلا (د154ق.) و شاگرد او خليل بن احمد بصري(100-170ق.) و شاگرد او ابوبِشر عمروبن عثمان، مولي بني الحارث ، سيبويه فارسي (د183ق.) به تأليفات و طرح مسائل پرداختند. اين دانشمند اخير ، الكتاب را در نحو نوشت كه بعدها شاگردش اَخفَش آن را شرح كرد و آسمان ادب به فروغ اين ستارگان آراسته گرديد.در قرنهاي نخستين اسلامي بود كه نويسندگان به نقد و ارزيابي آثار ادبي پرداخته، اصول و قواعد بلاغت و فن بيان را پايهريزي كردند و اندك اندك علوم بلاغي به سوي كمال سير كرد و تدوين يافت.
در دورة بني عباس تحقيق در دلايل اعجاز قرآن كريم و كشف امتيازهاي ادبي آن پيشرفت شايسته داشت و سخن شناسان در قوت و ضعف ادباي مسلمان غور و تتبع كردند. ادامة اين موشكافيها سبب پيدايش سه دانش ارزندة جديد به نامهاي: «معاني» و «بيان» و «بديع» گرديد كه نمونة اين بحثها را در كتاب مجازالقرآن ابوعبيده معمربن مُثني شاگرد خليل بن احمد و در كتاب الغصاحه اثر ابوحاتم سجستاني و كتاب اعجازالقرآن جاحظ و نقدالشعر و نقدالنثر ابوالفرج قُدامه بن جعفر و كتاب الشعر و الشعراء ابن قتيبة دينوري و كتابهاي الكامل و البلاغه مُبَرّد ميتوان نام برد. هر يك از اين دانشوران مباحثي دل انگيز به بازار سخنوري عرضه داشتند و راهي به آيندگان گشودند.
سير دانشهاي بلاغي و ادبي در قرن چهارم و آغاز قرن پنجم به موازات گسترش ديگر دانشها رونق و كمال يافت و شيوههاي بحث در اين مباحث چنين بود كه كلام فصحا را مطرح كرده، در فوايد لغوي و نحوي و دقايق بياني آن سخن ميپيوستند و با استشهاد و استناد از آيات قرآن و شعر شاعران و بلغا اصولي را كشف ميكردند. گاه استادي اين مطالب را املا ميكرد و دانشجويانش انشا و استملا ميكردند و از همين رهگذر كتاب «اَمالي» پديد آمد، چنانكه كتاب الأمالي ابوعلي قالي معروف است. رونق اين مباحث به حدي بود كه كافي است در اينجا نامي از مشاهير و بزرگان علوم بلاغي كه از ايران برخاستند، برده شود:
1. ابوبكر محمدبن دُرَيد (د223-321ق.) كتاب الجَمْهَره را در لغت و المقصوره والأشتقاق را نوشت.
2. ابوسعيد حسن بن عبدالله سيرافي (د365ق.) از بزرگان نامي نحو و لغت و فقه و حديث و علوم قرآن و كلام كه سيرة حفظ روايات داشت و شاگردش حسن بن احمد فارسي از روش قياس بهره ميگرفت.
3. صاحبِ كافي اسماعيل بن عَبّاد (د385ق.). وزير مشهور ديلميان و نويسندة بزرگ و از سرآمدان علماي لغت و نحو و نويسندة كتاب المحيط.
4. ابومنصور محمدبن اَزهري هروي (د370ق.). از بزرگترين دانشمندان ادب روزگار كه كتاب التهذيب را در موضوع لغت نوشت.
5. اسماعيل بن حَمّاد جوهري فارابي (د حدود400ق.). صاحب كتاب الصّحِال در لغت.
تأليف كتب لغت و تحقيقات زبانشناختي بدست دانشمندان ايراني، كه خود مقدمة تنوع و تخصص در اين پژوهشها بود، سرانجام تحقيق در علوم بلاغت و آيين فصاحت و سخنوري را موجب گرديد و بدينگونه علوم بلاغي در اين روزگار مدارج والايي پيمود. شرح چامهها و قصايد در مجالس درس بهگونة « املا » رواج يافت و دقتها و تحقيقات بيشتر را در زمينة بلاغت ممكن ساخت، تا بدانجا كه بدست دانشمندان كتابهاي اختصصاي در اين قلمرو تدوين يافت، از آن جمله است : تحقيقات صاحب بن عَبّاد در خردهگيري بر مُتَنبّي و در نقد آثار اين شاعر ، رسالة معروفي نوشت و از آن پس شاگرد او ابولحسن علي بن عبدالعزيز جرجاني كه قاضي ري بود (د 290-366ق)، در ادامة كار صاحب بن عباد ، كتاب الوساطه بَيْنَ المُتنبّي و خُصُومه را تأليف كرد.پس از اين دانشمند ايراني بود كه علامة بزرگوار ، عبدالقاهر بن عبدالرحمن جرجاني طرح نو آيين بلاغت خود را در كتابهاي خويش به نامهاي اسرار البلاغه و دلائل الأعجاز پايهريزي كرد و به جهان ادب عرضه داشت و فصل نويني براي محققان بلاغت و نقد ادبي جهان گشود.سير اين تحول ها و پژوهشها در بلاغت ايران و اسلام ، از اواسط قرن پنجم تا اواخر قرن هفتم سيري زاينده و افتخارآميز است، چه در اين دوره است كه تأسيس بسي كتابخانهها و مدارس و خانقاهها، به امر و تشويق بزرگان و وزرا و امري دانشپرور، موجب اقبال طلاب علوم به ويژه علوم ادبي و شرعي ميگرديد. مدارس بزرگي رونق و شهرت يافتند كه در رأس آن نظامية خواجه نظام الملك بود و در زمينة علم تفسير نيز كه همراه مسائل ادبي مطرح ميشد، تفاسيري با محتواي كلامي و حِكَمي با بستر موضوعات و مسائل ادبي و خطابي، تأليف يافت، از آن جمله : كتاب مفَاتيح الاسرار و مصابيح الابرار اثر ابوالفتح محمد بن عبدالكريم شهرستاني (د548ق.) و كتاب التنبيه علي بعض الاسرار المودّعه في بعض سُوَرِالقرآن از امام فخرالدين محمدبن عمر رازي (د606ق.) و تفسير ديگر و مهمتر وي ، كتاب مفاتيح الغيب معروف به «تفسير كبير». دنبالة اين تفسير را كساني چون ابن الخوئي (د637ق.) و سيوطي (د911ق.) پي گرفته و آن را تكميل كردهاند. در اينجا ياد كردِ تفسير كشاف اثر ابوالقاسم محمودبن عمر زَمَخْشَريِ خوارزمي (د538ق.) بايسته است، چه در اين تفسير، علاوه بر ذكر شأن نزول آيات و مسائل كلامي معتزله ، ويژگيهاي صرفي و نحوي و معاني و بيان آيات قرآني نيز مورد توجه و تفسير قرار گرفته است. اين تفسيرها ، علاوه بر تفاسير بسياري است كه به دست دانشمندان صوفيه نگارش يافته است و ذكر آنها در اين مقاله نميگنجد.
در اين عهد تفسيرهايي هم بدست دانشمندان شيعه نگارش يافته كه كتاب التبيان تأليف شيخ الطائفه ابوجعفر محمدبن حسن طوسي (د460ق.) و تفسير مهم ديگر تفسير ابوالفتوح جمالالدين حسين بن علي بن محمد رازي از آن جمله است. تفسير مهم ديگري كه در اينجا بايد از آن ياد كرد، تفسير مجمعُ البيانِ فضل بن حسن بن فضل طَبْرِسي معروف به شيخ طَبْرِسي (د548ق.) است كه از تفاسير ياد شده مشهورتر است. باري چنانكه پيش از اين اشارت رفت ، تحول عمده را در اين روزگار در علوم بلاغت عبدالقاهر جرجاني ، با دو اثر مشهور خود اسرار البلاغه و دلائل الاعجاز پديدآورد و طرحهاي نوي ريخت. در اشاره به مقام ارجمند علمي و نقادي او كافي است كه از تمجيد و بزرگداشت امام فخر رازي در نهايه الاعجاز ياد كنيم: « امام عبدالقاهر جرجاني قواعد علم معاني و بيان را استخراج و برهانها و حجتهاي آن را مرتب كرد و در كشف حقايق آن كوشش فراوان نمود. »
سعدالدين تفتازاني در مقدمة كتاب مطّول چنين نوشت: « نكتههاي بيهمتاي انديشه را از بستر تحقيقات بزرگان فراچنگ ميآوريم و به آثار دانشمندان انگشت نما و شناخته شدة دانش معاني و بيان همواره مراجعه ميكردم، به ويژه دلائل الأعجاز و اسرارالبلاغه كه نهايت كوشش خود را در تتبع و مطالعة آنها صرف كردم ». ديگر از دانشمندان علوم بلاغي اين عصر ، علامه سراج الدين ابويعقوب يوسف سكاكي خوارزمي است ( د555-626ق.) صاحب مفاتحي العلوم. اين كتاب كه در آن از 12 علم از علوم ادبي بحث شده، از مأخذ عمدة بلاغت است و شارحان بارها آن را تفسير كردهاند.
اثر بزرگ ديگري كه از مأخذ بلاغت و فراهم آمدة اين عصر است ، اثر بزرگ و نفيس محمدبن عمر رادوياني است: ترجمان البلاغه كه بايد آن را نخستين كتاب مهم در علوم بلاغي و صنايع ادبي به زبان فارسي به حساب آورد. زيرا گرچه پيش از وي، ابويوسف عروضي و ابوالعلاء شوشتري آثاري به زبان فارسي در بلاغت نوشتند، ولي كتاب رادوياني در جامعيت و ترتيب فصول و ابواب و در اشتمال بر تفصيل در اين زمينه، از شهرگي و سمودمندي بيشتري برخوردار است . خود او در مقدمة اين كتاب چنين گفته است:
« چنين گويد محمدبن عمر رادوياني كه تصنيفها بسيار ديدم مردانشيان هر روزگاري را اندر شرح بلاغت و بيان حل صناعت و آنچه از وي خيزد و به وي آميزد چون عروض و معرفت القاب و قوافي ، همه بتازي ديدم و بفايدة وي يك گروه مردم را مخصوص ديدم مگر عروضي كه ابويوسف و ابوالعلاء شوشتري بپارسي كردهاند اما اندر دانستن اجناس بلاغت و اقسام صناعت و شناختن سخنان با پيرايه و معاني بلند كتابي نديدم بپارسي كه آزاده را مونس باشدو فرزانه را غمگسار و محدث بود... امروزه هر گروهي مدعيان اين نوعاند و خويشتن را از اين طبقه شمرند چون دانش را به سنگ كردم بيشتر اندر دعوي غالي ديدم و از معني خالي... پس دانستم به يقين كه از چنين تأليفاتي بسامان نيز هم نيكو راه نبردند و از دقايق و حقايق نظم و نثر بدرستي و راستي نشان ندهند... » .
بنابه تصريح خود رادوياني ، ترتيب بابها و فصلهاي اين كتاب طبق محاسن الكلام خواجه امام نصربن حسن بوده است:
« .... و عامة بابهاي اين كتاب را ، بر ترتيب فصول محاسن الكلام خواجه امام نصربن الحسن رضي الله عنه نهاده است تخريج كردم و از تفسير وي مثال گرفتم ».
با مطالعة اين مقدمه آشكار ميشود كه انتساب ترجمان البلاغه به فرخي سيستاني نادرست است و نخستين بار ، پروفسور احمد آتش مصحح كتاب به اين نكته توجه كرده كه در خور تقدير است.از مزاياي ترجمان البلاغه رادوياني اشتمال آن است به ايراد شواهد از شاعران و گويندگان ايراني با ذكر نام آنها كه اين خود موجب احياي نام بسياري از شاعران قرن چهارم و اوايل قرن پنجم شده است.
كتاب پرارزش ديگري كه به زبان فارسي در علوم بلاغي تأليف يافته حدائق السحر في دقائق الشعر ، تأليف اديب بارع خواجه رشيدالدين وطواط (573ق.) است كه از كتاب رادوياني پرآوازهتر است. رشيدالدين وطواط سخن سنج پرمايهاي بوده كه به بنيادهاي بلاغت آشنايي كامل داشته و در كتاب خود دربارة بعضي چامه سرايان فارسي وشيوة گفتار و سبك چامه سرايي و قوت و ضعف اشعار اظهارنظر كرده، از آن جمله : از اشعار مسعود سعد و كمالي و قطران تبريزي و ازرقي و فرخي سخن گفته و آنها را به محك نقد كشيده است . در مقام ادبي و سخن سنجي او بزرگاني همچون ياقوت حموي و خاقاني شرواني و بسياري ديگر از بزرگان ادب فارسي و عرب از توانايي و سخنوري او به بزرگي ياد كردهاند. به نوشتة ياقوت حموي: رشيد در آن واحد يك بيت از بحري به عربي نظم ميكرد و بيتي ديگر به فارسي به بحري جداگانه ميسرود و هر دو را با هم املا ميكرد. خاقاني نيز در قصايد خوا از او به بزرگي ياد كرده از جمله در قصيدهاي به اين مطلع :
مگر به ساحت گيتي نماند بوي وف
كه هيچ انس نيامد زهيچ انس مر
كه در پاسخ قصيدة رشيدالدين وطواط سرود و نظم و نثرش را پروين و بنات النعش دانسته است:
.... سزد كه عيد كنم در جهان به عزّ رشيد
كه نظم و نثرش عيد مؤبّد است مر
اگر به كوه رسيدي روايت سخنش
زهي رشيد جواب آمدي به جاي صد
ز نظم و نثرش پروين و نعش خيزد و او
به هم نيامد پروين و نعش در يك ج
عبارتش همه چون آفتاب و طرفه تر آن
كه نعش و پروين در آفتاب شد پيدا. |