اين دوره از ادبيات فارسي مربوط به سالهاي 1212 تا 1300 يا 1304 ش / 1833 تا 1921 يا 1925 م است. از زمان پادشاهي فتحعلي شاه، روابط سياسي ايران و اروپا توسعه يافت. در همين روزگار ميرزا محمد تقي خان امير كبير مدرسة دارالفنون را در 1268 ق بنا نهاد و به موجب آن زمينة آشنايي ايرانيان با دانشهاي جديد فراهم شد. بين سالهاي 1304-1307 ق /1887 – 1890 م سيد جمال الدين اسد آبادي كوشيد تا در سفرهاي خود بر ضد استبداد تبليغ كند. كساني چون ميرزا ملكم خان ناظم الدولة اصفهاني با انتشار روزنامة قانون در لندن، ميرزا فتحعلي آخوند زاده با ترجمة مقاله و نمايشنامه، ميرزا آقا خان كرماني با نگارش رسالهها و سرودن شعر، ميرزا عبدالرحيم طالبوف با نگارش اصول علمي و اجتماعي به زبان ساده و زين العابدين مراغي با نگارش رمان اجتماعي در مهيا شدن زمينة نهضت مشروطيت نقش بسزايي داشتند. نويسندگان و شاعران دورة مشروطيت در آثار نظم و نثر خود انديشههايي نوين مطرح ، و آن را در قالب سبكي ساده و بي تكلف بيان كردند. زبان نويسندگان اين دوره به محاوره نزديك، و آميخته با واژههاي دخيل اروپايي و تركي استانبولي است كه به دنبال طرح انديشهها و طرحهاي نو، به زبان فارسي راه يافته است. علاوه بر آن، شفيعي كدكني صداي اصلي ادبيات را ميهن پرستي و انتقاد اجتماعي ميداند و درون مايههاي شعر اين دوره را مضاميني از قبيل آزادي، وطن، زن، غرب، صنعت غرب، بيتوجهي به دين و تصوف معرفي ميكند واز جمله ويژگيهاي موضوعي شعر در اين دوره را ظهور ادبيات كارگري و از جمله ويژگيهاي زباني آن را نزديك شدن به زبان كوچه-چه از جهت نحوي، چه از جهت واژگاني ـ ميشمارد. ادبيات دورة مشروطه شامل شعر، داستان، مقاله، نقد ، طنز ، ترجمه و نمايشنامه است. در آغاز مشروطيت گويندگان گفتنيهاي بسياري داشتند كه راه و قالب مناسبي براي بيان آن نمييافتند.
شعر: فارسي سرايان اين دوره را به حسب راهي كه در بيان ادبي خود در پيش گرفتند، به دو گروه كلي ميتوان تقسيم كرد:
نخست: شاعراني چون اديب پيشاوري ، اديب الممالك و بهار كه مضامين نو را در همان قالبهاي كهن و با رعايت موازين استوار شعر كلاسيك عرضه كردند و هرگز از محدودة شعر سنتي فارسي پا فراتر ننهادند. تنها نو آوري اين گروه از شاعران، استفاده از واژهها و اصطلاحات دورة آزادي در شعرهاي قدمايي است كه اين امر نيز نشانة نياز بي چون و چراي آنان به يافتن راهي نو براي بيان مضمونهايي چون حمايت از ايران و مبارزه با استبداد است.
از شاعران اين گروه محمد تقي بهار (1265-1330 ش/ 1886-1951 م) در سرودن قصيده به سبك قدما و با مضمون مدح و رثا مهارت داشت. وي پيش و پس از مشروطيت قصيدههاي خود را با انديشههاي انقلابي و شعار آزادي سرود. از ميان سرودههاي دوره آزادي خواهي بهار، به ويژه مستزادهاي او از نظر رواني نظم و هماهنگي مصراعهاي كوتاه و بلند قابل توجه است.
دوم : سرايندگاني كه در دورة مشروطه به خط مشي درست و روشني دست يافتند و شيوهاي را پيش گرفتند كه به » اشعار مطبوعاتي« معروف شد.
اين گروه با سرودن تصنيف، ترانه و مستزادهايي به زبان ساده، در پيشرفت مشروطيت و بيداري مردم سهم بسزايي داشتند، ولي سرودههاي آنان جايگزين مناسبي براي ميراث ارزشمند ادب كهن فارسي نبود.
سرشناسترين سرايندة شعر مطبوعاتي اين دروه، اشرف الدين قزويني است . وي با آغاز مشروطه روزنامة نسيم شمال را كه سراسر شعر فكاهي و انتقادي بود، به تنهايي منتشر كرد و به واسطة همين سرودههاي طنز آميز، او را به عنوان معروفترين شاعر انقلابي مشروطيت مي شناسند؛ البته اين نظر به معني ناديده گرفتن جايگاه شاعراني مثل عارف قزويني و بهار، به عنوان شاعران ملي اين دوره نميتوان بود.
از غزل سرايان بزرگ مشروطيت محمد فرخي يزدي است كه غزل او داراي مضامين نيشدار و انتقادهاي تند دربارة حكومت وقت ايران است.
ابوالقاسم عارف قزويني ديگر غزل سرا و نيز تصنيف ساز و شاعر انقلابي اين دوره است كه از آغاز جنبش مشروطيت، استعداد خود را در سرودن تصنيف با دو مضمون عشق به وطن و آزادي به كار گرفت.
جنبش مشروطيت موجد روحية نوجويي در شاعران اين عهد شد. در نيمة دوم دورة مشروطه، به شاعراني توانمند با آثار متنوع بر ميخوريم، ايرج ميرزا با زبان هزل آلود خود، نمونة مختصر يك فرد طنز پردازي در اين دوره را ارائه كرده است. ديدگاههاي انتقادي ايرج، بيش از آن كه متوجه مسائل سياسي باشد، به مشكلات اجتماع و واپس ماندگي مردم معطوف است.
از ديگر شاعران صاحب سبك دورة مشروطيت ، محمدرضا ميرزادة عشقي است. شعر سياسي عشقي پرشور، تلخ و نيشدار و اغلب ناپخته و بي انسجام است، ولي در آنها تلاش وي براي آفريدن چيزي نو با حفظ سنتهاي پيشينيان آشكار است و همين امر باعث شده كه او را از پيشوايان شايسته» سبك نو« بدانند.
علي اكبر دهخدا شاعر، اديب و لغوي بزرگ اين عصر است كه گاه از سر تفنن مي سرود و اين سرودهها اغلب سرشار از واژههاي ناآشناي كهن و تغييرات دشوار است؛ اما گاه در آن ميان نمونههايي موفق از شعر منثور فارسي اين دوره نيز ديده ميشود.
از ديگر شاعران اين دوره پروين اعتصامي (1285-1320ش / 1906-1941) است. مضمون شعر پروين دفاع از حقوق ستمديدگان، تنوع و تجدد در انديشه و حمايت از مشاركت زنان در امور اجتماع است. وي براي بيان مقصود خود، زبان ساده و رواني را برگزيده كه تركيبي از شيوة شاعران سبك خراساني ـ به ويژه ناصر خسرو – و شيوةشاعران سبك عراقي ـ و از همه مهمتر سعدي ـ است و بدين ترتيب، اسلوبي مستقل و خاص خود به وجود آورده است.
نثر: نثر دورة مشروطيت از لحاظ موضوع بسيار متنوع است. ترجمة رمانهاي اروپايي به فارسي از جمله عوامل زمينه ساز انقلاب مشروطيت بود نه بر مسير داستان نويسي در ايران تأثير گذاشت، از جمله مير جمال انار ادبي اروپايي اين دوره، محمد طاهر ميرزا ، مترجم آثار الكساندر دوما، ميرزا حبيب اصفهاني، مترجم حاجي باباي اصفهاني و زيل بلاس و محمد حسين فروغي را ميتوان نام برد نگارش رمانهاي تاريخي فارسي چون شمس و طغرا از محمد باقر ميرزا خسروي و عشق و سلطنت از شيخ موسي نثري نمونههايي از پيروي ايرانيان از شيوة داستان نويسي غربي دراين دوره است. علاوه بر اين جمع از اعتصامي (هم) مترجم آثاري چون تير بختان (بينوايان) نيز ياد شود. ترجمة نمايشنامه نيز در دورة مشروطيت آغاز شد و بر شيوة نويسندگي ايرانيان اثر گذاشت. نخسين نمايشنامههاي ترجمه شده به فارسي عبارتند از آثار انتقادي و طنز آميز مولير كه توسط اعتماد السلطنه به فارسي برگردانده شد. همچنين ميرزا حبيب اصفهاني، كمال الوزاره و ناصر الملك هم نمايشنامههايي ترجمه كردند، ولي آثار نمايشي فتحعلي آخوند زاده كه توسط محمد جعفر قراچه داغي ترجمه شده، پيوند نزديكي با مسائل جامعه ايران در آن روزگار دارد.
از جمله موضوعهاي نثر دورة مشروطيت ، مقاله نويسي و نثر مطبوعاني است كه به دنبال اعلام مشروطيت و آزادي مطبوعات در ايران رواج يافت.
رمان نويسي اجتماعي نيز از انواع نثر دورة مشروطه است كه هدف آن نشان دادن معايب و مفاسد زندگي آن روزگار بوده است. مشفق كاظمي با نگارش تهران مخوف، و عباس خليلي با نگارش روزگار سياه، يحيي دولت آبادي با نگارش شهرناز وصنعتي زاده با نگارش مجمع ديوانگان، مهمترين نويسندگان رمان اجتماعي اين عصرند. البته رمان ايراني در كنار ترجمة آثار اروپايي توفيق چنداني نيافت و از اين رو، در نيمة دوم اين دوره جمال زاده ، سعيد نفيسي و محمد حجازي به نگارش داستانهاي كوتاه روآوردند.
مقارن با مشروطيت، حس وطن پرستي و ايران دوستي در ميان ايرانيان شدت يافت و به دنبال آن اديبان به ترجمة متون پهلوي، بزرگداشت مفاخر ملي، سره نويسي و تحقيق در فرهنگ ادبيات ايراني توجه خاص نشان دادند. برخي از پژوهشگران سرشناس عصر مشروطه عبارتند از محمد تقي بهار، محمد علي فروغي ، سيد حسن تقي زاده، محمد قزويني، ابراهيم پور داود و صادق هدايت. به طور كلي ، برجسته ترين ويژگيهاي ادبيات عصر مشروطيت عبارتند از قرار گرفتن در كنار ملت يا ملت گرايي ، تأثر از ادب غرب، نوجويي، انسانگرايي و جامعه گرايي، توجه به طبقات پايين جامعه و گاه پوچ گرايي و يأس. |